چیکار کنم؟

سلام عزیزای من 

تو رو خدا بگید چیکار کنم؟ 

اخلاق شوهرم هم عین بابامه 

بابام هم خیلی خسیسه و هم اصلا توجهی به خانواده ی مامانم نداره 

من اصلا دوست ندارم آیندم مثل آینده ی مامانم بشه 

به قرآن قسم توی این 4-5 سالی که با شوهرم بودم چشمم رو خیلیییییییییییی چیزا بستم خیلی چیزا رو گفتم بیخیال اشکال نداره،طوری نیست درست میشه،ای بابا عیب نداره،به خدا خیلیییییییییییی ناراحت میشدم اما چشمم رو رو دل شکستم میبستم و بازم از خودم میگذشتم بازم میبخشدیم بازم خودمو دلداری میدادم 

من آینده ی خودمو دارم میبینم 

تا الانم فقط به امید این آینده ی لعنتی هیچی نگفتم  

هی گفتم الان طوری نیست 

بعد که جلو بریم درست میشه  

بعد 

بعد 

اما هرروز بدتر از دیروز میشه 

بهترین سالای عمرم رو خراب کردم 

خاک بر سر خودم،با این انتخابم 

خودم خواستم اینطور شه 

خودم این بلا رو سر خودم آوردم 

 

حالا چیکار کنم؟ 

بازم بسوزم و بسازم و هر روز و شبم رو با دل شکسته و چشمای اشکبار بگذرونم یا ازهم جدا شیم؟  

من الان 21 سالمه نمیتونم بیشتر از این ببینم جوونیم رو دارم میبازم

میدونم اگه بمونم آیندم مثل مامانم میشه 

به خدا دیگه ظرفیت ندارم 

چقدر سکوت؟ 

چقدر درست حرف زدن؟ 

چقدر با آرومی حرف زدن؟ 

چقدر دنبال یه جمله و زمان بهتر گشتن؟ 

اما اون؟؟؟؟؟ 

خیلییییییییییییی خودخواهه بچه ها ، حتی توی س.ک.س

 

 

فقط بگید چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟ 

من هروقت فال حافظ میگیرم درست درمیاد 

دیشب یه فال گرفتم گفت صبوری کن و امید داشته باش،به زندگیت ادامه بده که خدا با شماست 

 

پست پایین رو بخونید

نظرات 21 + ارسال نظر
فلیزپی یکشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:20 ق.ظ http://talkh-o-shirin.blogsky.com/

آدم میمونه چه قدر بعضیا خودخواه و بدون فکرن!

حامد یکشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:38 ق.ظ http://hamed2010.blogfa.com

سلام
متاسفانه این روزا عاشقو معشوقه واقعی یک در هزار هم پیدا نمیشه!
اینطور که از حرفات فهمیدم به نظره من بزرگترین مشکله زندگیه شما س.ک.س.ه چونچیزایه دیگه ای که گفتی که مربوط به خانوادتون میشه تو هر خونواده ای هست چه کم چه زیاد و همیشه داماد از مادر زنش محبت میبینه و این که ایشون بی اعتناس درست میشه کم کم به قول شاعر از محبت . ...
ولی در مورد س.ک.س برو به یه مشاور خانواده مراجعه کن خودت مشکلتو بهش نگو به مشاور ضعفای شوهرتو بگو و ازش بخواه که بهش بزنگه و در غیابه تو حرفای تورو که بهش زدی رو باز گو کنه حتی در مورده بی اعتناییهاش به خانوادت و خود خواهی هاشم بگو و اون خودش میدونه که چطور به شوهرت بازگو کنه
ایشالا درست میشه

سلام حامدجان
اون اصلا دوست نداره من هیچ حرفی رو به بیرون ببرم
یعنی خوش نداره کوچکترین حرفی به کسی بگم
یا حتی حرفای خیلی معمولی رو .... یعنی اگر من لال بودم بهتر بود
دیگه چه برسه به انتقاد ازش که به مشاور بگم و اونم زنگ بزنه بهش....
این پیشنهاد اصلا امکانپذیر نیست
حامد من بهش مستقیم و غیرمستقیم گفتم درمورد س.ک.س خودشم خیلی دوست داره من از رابطمون راضی باشم ولی اصلا بلد نیست ....
ببخشید نمیتونم راحت حرف بزنم

saeed یکشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:21 ب.ظ http://succes.ir

salam dooste khoobam ... che komaki azam bar miad ?
ye moshavere herfei boro moshkelateto bahash dar mion bezar
ishalla hal mishe

سلام آقا سعید
مرسی از راهنماییت

یک دیوانه یکشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:15 ب.ظ http://shabzendan.blogfa.com

درود. خوبی نرگس؟
نمیخوام چیزی بگم. نمیخوام حال تو بد کنم، ولی رفیق یادته گفتم این زندگی شروع کردن نداره؟ نگفتم این مرد به تو نمیخوره؟ نگفتم قبلا باید چشاتو باز میکردی؟ نگفتی درست شدنی نیست؟ اگر میخوای درست بشه باید پیش مشاور برید قبل از شروع زندگی؟

مطمئن باش که زندگیت درست نمیشه، اون همیشه بدتر میشه ولی تو زره زره عادت می کنی و دیگه نمی بینی و حس نمی کنی و مشکلات رو نمی فهمی چون بهشون خو گرفتی.

بهترین کار طلاقه، ازش جدا شو، نزار زندگیت از این سیاه تر بشه، اون هیچ وقت عوض نمیشه. ای دی مو میزارم. هر وقت بودی با هم میحرفیم من شبا همیشه آنم، میتونیم راحت تر حرف بزنیم نه از طریق این وبلاگ، چون ارتباط سخت تره

سلام امیدِ گل
بله همه رو خوب یادمه
آخه توی شهری که ما هستیم مشاور خوب پیدا نمیشه
بعدم شوهر من اهل مشاور و این حرفا نیست که توی شهر خودمون یا شهرهای اطراف بریم
میدونم اگه بهش بگم عکس العمل خوبی نشون نمیده
شرمنده من شبا نمیتونم چت کنم
اگه روز تونستی بهم خبر بده

حامد یکشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:21 ب.ظ

سلام
قبل از ازدواجت اگه یادت باشه یه کامنت گذاشتم که تا دیر نشده بی خیال بشی و قید این رابطرو بزنی اما کار خودت رو کردی که البته اگه نمی کردی شاید بعدا پشیمون می شدی و اما الان به نظرم آخرین راه می تونه جدایی باشه
برو پیش مشاور یه مشاور خوب همه چیزو بهش بگو ازش را ه بخوا اگه حل نشد جدا شود ۲۱ سال بدون بچه بهتر از ۳۰ سالگی با بچست

نظر خصوصی

فریده یکشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 07:35 ب.ظ http://ferimoti.blogsky.com

سلام عزیزم
بخدا خیلی ناراحت شدم وقتی این پست و پست قبلیتو خوندم
نمیدونم چی بگم
تو خودت باید اخلاقش دستت اومده باش
یه چند وقت مثه خودش باهاش رفتار کن
برات دعا میکنم عزیزم

سلام گل من
ممنونم
همین که واست اهمیت داشت و اومدی کلی برام ارزش داشت
مرسییییییی

میثم یکشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:44 ب.ظ http://www.meysamsn.com

امید رو از دست نده خانوم خانوما !
ما مردا اگه رک باهامون حرف نزنین فکر میکنیم اوضا بایستی همینجوری بمونه و حتما خوبه که کسی چیزی نمیگه
تو درک کردن از روی رفتار هم تقریبا صفریم !
پس بشین صاف و پوست کنده باهاش حرف بزن
خواسته هاتو بگو حتی در مورد س.ک.س !
ولی به هیچ وجه نباید از جدایی و اینکه داره از دستت میده حرف بزنی که خیلی بد میشه
امیدت به خدا باشه
فکر بد هم به دلت راه نده
همین که تو دوس نداری آیندت مثه مامانت بشه یعنی نمیشه
خیالت راحت
قصه هم نخور

آخه بدبختیه من اینه که تا میام حرف بزنم ازبس دلم درد داره گریه می افتم و نمیتونم حرف بزنم

رها دوشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:05 ب.ظ http://raha27.blogsky.com

سلام عزیزم خیلی ناراحت شدم برات... ببین گلم اول از همه مشاور رو بهت پیشنهاد میکنم چون میتونی همه ی حرفات و راحت بهش بزنی و اون با علم به موقعیتت تو رو راهنمایی میکنه....
گلم با شوهرت جدی و منطقی بدون گریه یا عصبانی شدن حرف بزن و خواسته هات رو بگو... خودت باید قلق شوهرت رو پیدا کنی شاید من یه راه حل بگم که جواب معکوس بده تو زندگیت ... در هر صورت هرچه زودتر دنبال حل مشکلت باش وگرنه این سبک زندگی برای شوهرت جا می افته و دیگه تغییرش نمیده... هر چی از زندگیه مشترک میگذره مردا کمتر تغییر میکنن پس بجنب...

سلام رها جان
آخه من خیلی از مشکلاتم رو تا حالا چندبار با زبون خوش بهش گفتم اما اعصابم رو خرد میکنه که دوباره اون کار اشتباه رو انجام میده
اما در خصوص چیزایی که خیلی ناراحتم میکنه اگه بخوام بهش بگم گریه می افتم یا به قول تو خیلی عصبانی میشم

ماتاو دوشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 05:42 ب.ظ

عزیزم نگرانت شدم! فرصت کمی واسه سر زدن به نت دارم اما با خوندن کامنتت، بدو بدو اومدم... خوندمت و می خوام اینو بهت بگم..
همینکه داری می نویسی بدون و مطمئن باش مشکلت حاد نیست... این حرفها و نوشته ها وقتی دلخوری و غصه پیش می آد کاملا طبیعیه... من گاهی انقدر ناراحت می شدم از دست همسرم که از ته دل دلم می خواست بره و برنگرده... اما اینا همش از روی ناراحتی و عصبانیته... اینایی که تو نوشتی هم هیچ کمکی به ماها نمی کنه تا بتونیم راهنمایی ات کنیم... ما دوستای تو فقط می تونیم پای درد دلت بشینیم و هر راهنمایی ممکنه وضع زندگی ات رو بدتر کنه... چون مشکل تو رو نمی تونیم واقعا درک کنیم... بهتره حتما و حتما پیش مشاور بری... اگه تهران هستی... خانم قصابی تو مرکز مشاوره مهرداد خوب خوب می تونه شخصیت دو تاتون رو هم تفسیر کنه و بگه مشکل کار کجاست..عزیزم همه این دلخوریها تو زندگی ها طبیعیه... فقط باید درستش کرد... باید زندگی رو ساخت... مشکل رو گردن طرف مقابل انداختن هیچ کمکی به آدم نمی کنه... اگه بچه نداری، دست نگهدار و تا مشکلت حل نشده بچه دار نشو...ببخش اگه جمله هام دستوری بود، چون وقت کمی دارم کلمه ها سخت و تیز به ذهنم می رسن... مواظب زندگی ات باش... بسازش... تو... می تونی...

[ بدون نام ] دوشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 06:40 ب.ظ


و هم آینده ی مادرم و که یه زن مطلقه اس دارم میبیبنم تو این جامعه
بیا همون جور که به ساختن های مامانت با بابات و رجر هاش فکر میکنی به معایب رن مطلقه بودن تو این جامعه ی بی در و پیکر فکر کن
ببین مردا چخ جوری نگاه میکنن به یه زن تنها ؟ میتونی دووم بیاری ؟ وقتی ببینی دوستاتم با تو ارتباطشون و قطع میکنن چون اعتقاد دارن شوهراشون از راه به در میشن اونم همون دوستایی که میگفتن طلاق بگیر مستونی رفتار تلخ خانوادتو بعد طلاق تحمل کنی یا آدمایی که میان خواستگاری ک سناشون بالاس یا دنبال پرستارن یا کسی که از بچه هاشون مراقبت کنه نه یه زن

پس باید بسوزم و بسازم؟
گلم ما شرایط زندگیمون الان زیاد مناسب نبیست و خیلی طول میکشه تا یه زندگی واسه خودمون بسازیم
نمیتونم به راه سختی که پیش رو دارم نگاه کنم
خیلی سخته
ولی خو به قول شما طلاق گرفتن هم مشکلای خودش رو داره
همه مشاور رو پیشنهاد دادن
شوهرم که نمیاد باید خودم دست به کار شم

سیب دوشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 06:45 ب.ظ

متاسفا نه دید جامعه ی ما به یه رن تنها اینه
ببین خانومی من هم جنستم از چاله به چاه افتادن لاسق تو نیست چاله رو میشه پر کرد مثلا با پیش یه مشاور خوب رفتن و راضی کردن مردت با زبون نرم اما از کجا معلوم ار بالای چاه که توش میخوای بپری کسی رد بشه و نجاتت بده ؟؟؟؟؟؟

عزیز دلم میفهمم چی میگی
دارم از این حرص میخورم که حرفام به گوشش نمیره
اما با آرومی بگم میزنش به شوخی و مسخره بازی اگه با عصبانیت بگم که جور دیگه ....

femenist دوشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 07:19 ب.ظ

har kasi ke ye rah jeloton mizare ke javab miidi "nemishe", yani NEMiKhAM" paas lal sho beshin sare jat,va qor nazan.

خوب دارم جواب کامنتشون رو میدم
دوستان وقت میذارن و با دل مهربونشون سعی میکنن راه خوبی که به نظرشون میرسه رو بهم پیشنهاد بدن
و این خیلی بی ادبیه که جوابشون رو ندم
شما خون خودتو کثیف نکن

میثم چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 01:41 ق.ظ http://www.meysamsn.com

سلام
بیا جوابه سوالاتو بگیر
اگه خواستی بیشتر توضیح میدم !
این چند روز زیاد حوصله نداشتم
ببخشید که دیر جواب دادم
اگه دوس داشتی راجع به پست خودمم نظر بده
منتظرم

سلام داداش میثم
چشم
همین که اومدی خیلی خوبه
مرسی

مهران چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:44 ق.ظ http://yasekaboodali.blogfa.com/

سلام اتفاقی اومدم وبلاگت
دوست عزیز یه چیزی میگم گوش کن
اول این مطالب رو نشانه بی تابی و ضعفه پاک کن
این مشکلات همه جایی شده
اینقد هم از این کلمات خاک بر سرم هم استفاده نکن
مشکلاتت رو اگه میشه از تو وبلاگت پاک کن
از کاری هایی که فکرش رو نمیکنی شروع کن
مثلا اگه صبحها دیر بلند میشی زود تر بلند شو صبحانه حاضر کن
و از این جور کارها
قول میدم درست میشه
بیا وبلاگم تو نظرات برام بنویس
حتما بیا

میثم چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 01:24 ب.ظ http://www.meysamsn.com

حرفای جدید دارم برات
خوشحال میشم بیای و نظرتو بدونم

ممنون
چشم حتما میام

مهران چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 07:30 ب.ظ http://yasekaboodali.blogfa.com/

ببخشید من همه نظرات دوستان رو خوندم بهترین مشاور برای کارها و مشکلاتت خودت هستی حتما هم روشهای خاصی وجود داره تا بتونی دلشو نرم کنی قضیه جدا شدن رو بذار واسه آخرین مرحله که میگن از سیاهی رنگی بالاتر نیست
مرحله اول ببین اولها با هم چطور بودین تو چطور بودی شاید تو تغییر کردی باعث تغییر اون شده اگه میتونی یه مدت رابطه خودت رو با هماهنگی خانوادت کم کن شاید حسودی میکنه به خانوادت میخواد لج تو رو در بیاره یا حساس شده به این موضوع
کمتر باهاشون رفت و آمد کن در غیابش باهاشون در تماس باش
وقتی اومد خونه حتی تلفنشون رو هم جواب نده
کسایی رو میشناختم بدتر از این شوهر داشتن شاید ده برابر بدتر از تو ولی الان دارن زندگی میکنن
همه راهها رو امتحان کن در مورد چیزای خصوصی زندگیت ننویس خودت تکرار کن نمیدونم متوجه میشی یا نه قربون صدقش برو نمیتونم راحت حرفهامو بزنم
با یکی از خانومهای فامیل که راحت تر هستی در مورد موضوعات جنسی حرف بزن خیلی هم قدیمی نباشه
بگو چطوری میتونی نگهش داری
از داروهای گیاهی استفاده کن
زمان خودت رو کم کن یا زمان اون رو بالا ببر
دوست دارم دفعه دیگه خبرای خوش ببینم
وبلاگ من سر زدی خوشحال میشم
هر چی آزروی خوش داری آرزو دارم برایت

من زیاد با خانوادم در ارتباط نیستم فقط هفته ای یه باره فکر نمیکنم هفته ای یه بار باعث حسودیش بشه بعدم اگه مثلا اونا بزنگن ولی من جواب ندم باعث میشه اونم راحت بهشون بی احترامی کنه و نسبت بهشون بی تفاوت باشه
وبلاگتم اومدم خیلی باحال بود
آدم حوصلش سر نمیره
مرسی که واسم وقت میذاری
ممنون
منم امیدوارم شما همیشه سلامت و شاد باشید

یک دیوانه چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:53 ب.ظ http://shabzendan.blogfa.com

درود. به روزم یه سر بزن. منتظر جوابم هستم ها

ok

مهران پنج‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:13 ق.ظ http://yasekaboodali.blogfa.com/

سلام چرا مطالبت رو نگه داشتی
خوبی
الان حالت خوبه
شروع کردی کارا رو
یا نه نشستی غم میخور
به من خبر بده چیکار میکنی گزارش کار بده قول میدم باهم درستش کنیم
بعدش یه شیرینی باید به من بدی

سلام

صبر کن بذار بقیه هم نظراشون رو بدن
بعد حذفشون میکنم
قبلا هم از این دست مطالب میذاشتم بعد که دوستام نظراشون رو میذاشتن حذف میکردم
ok

سیتاک پنج‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:41 ق.ظ http://sitaak.blogsky.com/

سلام دوست گرامی
مطالبتون و نارضایتی شما از زندگی رو درک می کنم . همه کم و بیش چنین مشکلاتی داریم .
با توکل به خدا و تدبیر و اندیشه مشکلتان را حل کنید . چون اظهار آن بخصوص در چنین محیطی که نیتها کاملا پنهان است خالی از خطر نیست .
امیدوارم که این مسئله بزودی و با عنایت خداوند حل و فصل شود.
جسارت حقیر را ببخشید.
پیروز و پایدار باشید.

سلام
منظورتون رو از نیتاه کاملا چنهان است و خالی و از خطر نیست رو متوجه نشدم!
مرسی از لطفتون
انشاله مشکلات همه حل بشه

فرنوش جمعه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:30 ب.ظ http://www.stopkalbim.blogsky.com

سلام عزیزم مرسی که به وبم سر زدی .
نمیدونم واقعا نمیدونم مردا چرا انقد کثافتن

مهران دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:36 ب.ظ http://yasekaboodali.blogfa.com/

چرا حرفامو گوش نمیکنی
عصابی میشم ها این مطالبو پاک کن
مطالب شاد بنویس
حداقل خودت همون لحظه شاد بشی
میلتو برام بفرست ایمیلهای خوشکل برات بفرستم

بخند تا دنیا بهت بخند
واقعیت داره البته نه زیاد بخندی که بگن دیونه شده

بابا صبر کن......
چشم
یه مطلب شاد میذارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد