یه خانوم خوشگل رو تو بزرگراه سوار میکنی ....
یهو اون غش میکنه وشما اونوبه بیمارستان میرسونی . استرس داری .....
پرستار بهتون تبریک میگه و میگه که دارید پدر میشید!!!
شما میگین که من پدر بچه نیستم !!
اما خانم خوشگله میگه چرا دروغ میگی؟؟!!هستی!!!
شما استرس رو بیشتر احساس میکنی....
بعد شما میگی که ازتوت تست بگیرن.
تست میکنن وثابت میشه که شما پدر بچه نیستی.
دکتربه شما میگه : اصلانگران نباشید،چون شما از زمان تولد نابارور بودید!!!
شما حالا کاملاً و بیشتر از همیشه استرس رو احساس میکنی اما از شر اون قضیه خلاص میشی...
اما تو راه خونه به سه تا بچه های خودت فکر میکنی!!!
به این میگن استرس!!!!
عجبا
خیلی ها هستند با همین استرس . . .
ندونیمممممممممممممممم بهتره به خدا. الان حکمت خلقت گاو رو میفهمم میبینه میشنوه اما نمی فهمه
ای وای بر من
وقتی خودم رو جای طرف میزارم استرس که چی بگم میخوام خودمو و اونو از بین ببرم
وای وای وایث تنها جون این دیگه چی بود!
البته زیاد از این موارد هست که طرف بدبخت بچه یکی دیگه رو...
آره داداش
میشناسم کسی رو .....
چی شددددددددددددد؟
من نفهمیدم برم دوباره بخونم
سلام،وبلاگ خیلی قشنگی داری. ممنون که بهم سرزدی. ببخشید که دیر اومدم!
سلام
ممنون
خواهش میکنم
هی وای من!
خیانت تا این حد!
وای راستش من هر وقت اسم بچه میاد میگم نه الان اصلا حسش نیست بعد یهو نگران میشم نکنه من.....وای بهتره بهش فکر نکم...به این میگن استرس
سلام.ببخشید که دیر به دیر بهت سر میزنم!خوبی؟خوشی؟ سلامتی؟زندگی متاهلی چطوره؟!
کلا سعی کن باهاش کنار بیای!!
درضمن اون باید کاراشو خودش انجام بده!دلیل نمیشه که چون عاشقشی نوکرشم باشی و از دستوراش اطاعت کنی!!این عشق نیست!!
تو باید وجود خودتم واست مهم باشه!!نمیشه که فقط اونو در نظر بگیری!
این مطلبم قبلا خونده بودم...جالب بود.
سلام.خوبی؟
خیلی قشنگ بود..
اپ کردم.زود بیا پیشمون.منتظرتیم..
فعلا..
منو داداش صدا زدی!
باشه توام آجیه خودم بروزم بیا سر بزن آجی جووووووووون
همیشه از تو نوشتن برای من سخت است
که حس و حال صمیمانه داشتن سخت است
چگونه از تو بگویم برای این همه کور؟!
چقدر این همه دیدن برای من سخت است
خرابه ی دل من را کسی نخواهد ساخت
که بر خرابه ی دل خانه ساختن سخت است
به هیچ قانعم از مهر دوستان هرچند
به هیچ این همه سرمایه باختن سخت است
نقابدار خودی را چگونه بشناسم
در این زمانه که خود را شناختن سخت است
قبول کن دل بیچاره ام ، که می گوید
که پشت پا به زمین و زمان زدن سخت است
برای پیچک احساس بی خزان سهیل
همیشه گشتن و هرگز نیافتن سخت است
عزیز من« همه جا آسمان همین رنگ است»
بیا اگر چه برای تو آمدن سخت است
درود بر دوست عزیز
خیلی بی معرفتی که نیمدی و نگفتی که به روزی
خوندم راست میگی، استرس خیلی زیادی داره اصلا در تصور نمی گنجه
آیدا تازه شروع به نوشتن کرده...و خیلی بچه با استعدادیه...ذوق میکنه اگه بری بهش سر بزنی و نظر بذاری...میخوام تشویق بشه به نوشتن...بری ممنونت میشم...
چشم عزیزم
tanha is absent
گلم وقت ندارم
هاراستش اصلانفهمیدم چی شد اخه من یکم دیرفهمم براهمینه
راستی مگه مجبورین به اینجورمضخرفافک کنین که هم حال مارو میگیرین هم حال خودتون رو
بابازندگی بدون این حرفاهم ممکنه وووواااااللللللاااااا
ok
سلام
امیدوارم که اوضاع روبراه باشه
مدتی هست که پست جدید نگذاشتی و راستش کمی نگرانت شدم، امیدوارم گرفتاریت فقط روز مرگی باشه
منتظر پست ها ی قشنگت هستم
سلام مسافر
چند روزی رو گرفتار روزمرگی بودم و الان داغ عزیزی رو توی سینه دارم
جالب بود من که خوندم خندم گرفت
امیدوارم همیشه بخندی حدیث جان