رویای شما... رویای یک رویا

 
 

فرهیختگان: دختر ۱۸ ساله‌ای که به بیماری اعجاب‌انگیزی مبتلاست و برای جراحی صورتش، ثانیه‌شماری می‌کند به درخواست شمار زیادی از نیکوکاران ایرانی به بانک مسکن شعبه زیتون کارمندی اهواز رفت و به نام خودش، حساب باز کرد.


 همزمان با انتشار سرگذشت تکان‌دهنده «رویا» صدها نفر از مردم مهربان ایران بزرگ، موجی از
احساس و امید را به این دختر شوشتری هدیه دادند. ماجرای زندگی تلخ «رویا» علاوه‌بر روزنامه فرهیختگان در پایگاه خبری شوشان، روزنامه فرهنگ جنوب، سایت تابناک و... هم منتشر شده است و شمار زیادی از نیکوکاران برای کمک به این دختر پیشقدم شده‌اند. همچنین دکتر بحرینی‌مقدم- مدیر بیمارستان لقمان حکیم تهران- ضمن اعلام آمادگی برای درمان «رویا» گفت: پس از بررسی‌های اولیه و مشورت با متخصصان بیمارستان به این نتیجه رسیدیم که برای درمان «رویا» باید جراحی در چند مرحله صورت بگیرد. بیمارستان «لقمان حکیم» تهران، آمادگی کامل خود را برای جراحی «رویا» تحت نظر یک تیم متخصص اعلام می‌دارد.  قرار است «رویا» تا آخر هفته جاری از خوزستان به تهران بیاید و در بیمارستان «لقمان حکیم» بستری شود. وی پنجشنبه هفته گذشته به بانک مسکن شعبه زیتون کارمندی اهواز رفت و به نام خودش، حساب باز کرد. 

شماره حساب:
۷۱۰۰۵۴۷۱۸۴۱۰
شماره کارت:
 ۶۲۸۰۲۳۰۴۱۹۰۴۲۹۲۳

 کمک‌های مردمی به این شماره‌حساب پس از رفع نیازهای این خانواده و تامین هزینه‌های درمان و مسکن با نظارت «رویا» و موسسه خیریه «جوادالائمه» صرف امور خیریه و کمک به ایتام و دیگر نیازمندان خواهد شد. «رویا» پس از جراحی و بهبودی کامل به‌عنوان نماد احساس و عواطف انساندوستانه هموطنان، در موسسه خیریه «جوادالائمه» خوزستان مشغول به کار خواهد شد.  «رویا» دختری است که ۱۸ سال پیش در «شوشتر» خوزستان به دنیا آمد اما فقط شش‌ماه روی خوش زندگی را دید. تمامی اطرافیان «رویا» به خاطر تولد وی می‌خندیدند. دنیا اما غم داشت، نمی‌خندید. خیلی زود نشانه‌های بیماری در صورت «رویا» نمایان شد. سمت چپ صورت دختر نورسیده، پر شد از گوشت اضافه. پدر و مادر «رویا» که نگران سلامتی فرزندشان بودند امید داشتند این عارضه بدشکل در آینده‌ای نزدیک برطرف شود. «رویا» اما با گذر زمان خوب نشد. این زمان بود که بدترین رنج‌ها را با تشدید بیماری برای دختر شوشتری به ارمغان آورد. «رویا» هرچه بزرگ‌تر می‌شد گوشت اضافه صورتش هم برجسته‌تر می‌شد. رفته‌رفته انگشتان دست و پای «رویا» نیز به همین عارضه دچار شد.  پدر زحمتکش و مهربان «رویا» وضع مالی خوبی نداشت اما تا سقف توان برای درمان جگرگوشه‌اش تلاش کرد. پدر «رویا» فقط ۳۷ سال داشت که سکته مغزی کرد و به خواب ابدی رفت؛ بی‌آنکه لبان خندان فرزند  بیمارش را ببیند.

اگه ممکنه این مطلبو تو وبلاگتون منتشر کنیدممنون
منم هستم ... 

منم ممنون

ستایش خدا

ای فرزند آدم ،
من بی نیازی هستم که نیازمند نمیشوم ،
مرا در آنچه به تو امر کرده ام اطاعت کن ، تا تو را آنچنان بی نیاز کنم که نیازمند نشوی ؛

ای فرزند آدم ،
من زنده ای هستم که نمیمیرم ،
مرا در آنچه به تو امر کرده ام اطاعت کن ، تا تو را زندگی بخشم که نمیری ؛

ای فرزند آدم ،
من به هرچه میگویم "باش" میشود ،
مرا در آنچه به تو امر کرده ام اطاعت کن ، تا تو را چنان قرار دهم که به هر چیزی بگویی "باش" بشود...

            ستایش خدا

ستایش خداوندی را سزاست که از اسرار نهان ها آگاه است ، و نشانه های آشکاری در سراسر هستی بر وجود او شهادت میدهند،

هرگز برابر چشم بینندگان ظاهر نمیگردد.

نه چشم کسی که او را ندیده می تواند انکارش کند و نه قلبی که او را شناخت می تواند مشاهده اش نماید.

در والایی و برتری از همه پیشی گرفته...

پس، از او برتر چیزی نیست و آنچنان به مخلوقات نزدیک است که از او نزدیک تر چیزی نمی تواند باشد.

مرتبه ی بلند او را از پدیده هایش دور نساخته و نزدیکی او با پدیده ها ، او را مساوی چیزی قرار نداده است.

عقل ها را بر حقیقت ذات خود آگاه نساخته ، اما از معرفت و شناسایی خود باز نداشته است.

پس اوست که همه ی نشانه های هستی بر وجود او گواهی میدهند و دلهای منکران را بر اقرار به وجودش واداشته است،

خدایی که برتر از گفتار تشبیه کنندگان و پندار منکران است...

 

نهج البلاغه – خطبه ی 49

 

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

 

اگر خلق عالم علی را می شناختند ، دوستش میداشتند و اگر خلق عالم علی را دوست میداشتند ، جهنم آفریده نمیشد . .

داستان

روزی شیری در دره ای خوابیده بود  و یک لاشه گوسفند هم جلویش بود که نصف آن را خورده بود و نصف دیگرش مانده بود.

روباهی از دور داشت می آمد که از لاشه بخورد!

شیر خودش را به خواب زد و پیش خودش گفت حالا که من خوردم و سیر شدم بگذار او هم بیاید و بخورد!

روباه برای اینکه مطمئن بشود او خواب است یک روده برداشت و به دست و پای  شیر بست!

آن وقت شروع کرد به خوردن!

خوب که سیر شد رفت!

شیر خواست حرکت کند اما آفتاب گرم روده ها را خشک و محکم کرده بود و هر چه کردنتوانست حرکت کند!

گفت رفتم ثواب کنم کباب شدم و همانطور خوابید تا موشی از سوراخ در آمد و شروع کرد به خوردن و پاره کردن روده و بند

 بند روده را پاره کرد و رفت داخل سوراخش!

در این وقت شیر حرکت کرد که برود،یک شیر دیگر او را دید و گفت کجا میروی ؟

گفت می روم از این سرزمین دور شوم!

رفیق او پرسیدچرا ؟

شیر گفت جائی که روباه بیاید دست مرا ببندد و موشی دست مرا باز کند دیگر  این سرزمین ماندن ندارد !

همیشه حواستان باشد که در هنگام انجام فعالیت های به ظاهر مثبت، جوانب منفی را نیز در نظر بگیرید تا کارتان واقعا مثبت باشد و به خودتان صدمه ای وارد نشود. 

مقصر کیه؟!

اینقدر بدم میاد سر موضوعی تقصیر از یه بنده  خدایی نیست اونوقت الکی الکی اونو مقصر کنن! 

اینقدر بدم میاد......!!!!!!

ماههای تولد

از ۳ نفر هرگز متنفر نباش :فروردینی ها، مهری‌ها، اسفندی ها
چـون بهتـرین هستند

سه نفر را هرگز نرنجون :
اردیبهشتی ها، تیری ها، دی ـی ها
چـون صادق هستند

سه نفر رو هیچوقت نذار از زندگیت بیرون برن :
شهریوری‌ ها، آذری‌ ها، آبانی ها
چـون به درد دلت گوش میدهند

سه نفر رو هرگز از دست نده :
مرداد ـی ها، خرداد ـی ها، بهمن ـی ها
چـون دوست ِ واقعی هستند